شش ماهگی
۶ ماهگی با کمک می نشستم، غذای کمکی هم ازاین ماه شروع شد.
من عاشق شیرموزم
قسم به تار عنکبوت،به مرغ باغ ملکوت،همیشه و همه جا میگم : دنیا فدای تار موت
اینم عکس پرهام گلی با مبیناجون
ازاین ماه بود که دیگه مجبور بودم دوری مامانو تحمل کنم آخه مرخصی مامان تموم شد و مامانی
باید برگرده سرکار
ازهمون روز اول رفتم خانه مامان زهرا البته روزهائی که باباعلی شیراز هست پیش بابائی هستم.
خونه مامان زهرا حسابی خوش میگذره بادائی علی ومادر وبابا جواد حسابی سرگرم هستم واذیت می کنم.
پدر بزرگ خوبم |
|